محل تبلیغات شما
اینقد بدم میاد تو وضعیتی قراربگیرم که مبجور بشم  برای رسیدن به هدفم  و یا حقم  دوساعت بشینم فکر  کنم مقدمه چینی کنم - فکر کنم - ت های فن بیان رو به کار ببرمم  که نگو
درا در اکثر  چنین مواردی طرف مقابل اخلاق وقلق های خاصی داره  که مجبوری جانب احتیاط رو رعایت کنی وبسیار صبور باشی× وهمزمان باهاش رودربایستی زیادی هم داری!
نمیدونم فقط برای من اینجوری پیش میاد یا برای همه هست؟
این موارد زیادبرام پیش اومده  وهمیشه بامن بوده
تمام دورانی که با رساله وپروژه هام درگیر بودم سختی خود کار یکطرف استادهایی که شرایط بالارا داشتن یکطرف دیگه منو ازار میداد!
لامصب هی باید ازسلول های مغزیت کمک میگرفتی که چی بگی چی نگی  که استادی که دمدمی مزاج و غیرقابل پیش بینی هست  نزنه کارت رو لفت نده!یا لج نکنه 
حالا تومسئله روزمره زندگیم که اصلا ربطی به درس وپروژه نداره دوباره تو همین موقعیت گیر کردم!
 
 ازمن به شما نصیحت هیچ وقت کارتون رو ب فامیل یا اشنایی که باهاش رودربایسی دارین نسپارید تا مثل من گیرنکنید برای گرفتن حق تون!


+ اینکه میگن انسان بنده پول هست کاملا درسته! تا وقتی نیازهات رفع نشده باشند فرقی نمیکنه مادی باشن یا معنوی بنحوی بنده همون نیازها هستی

خیلی اوقات ادمها کاری هایی میکنن ویا حتی کارهایی نمیکنن  ( سکوت هایی میکنن )که ریشه درمسایل مادی ونداشتن پول داره!

 از قدیم  گفتن نون بازوی خودت رو بخور منت نامرد نکش!


+ دی ماه خیلی تلخی بود :( پر بود از خبرهای  غمگین . چه درسطح ملی وبرای همه هموطنان چه درسطح شخصی برای شخص خودم!
دراقوام واشنایان وهمسایه ها فوت های زیادی شد .انگار عزراییل دی ماه اومده بود طرف ما!
 
جالبه هروقت که من زیاد به مرگ فکر میکنم فوتهای زایدی اتفاق میفته در اطرافم.
 یک شب اینقد تو فکر بودم که فردا صبح که بیدار شدم همسایه مون فوت شد 
 یک شب دیگه هم همینجور  توفکر بودم - بعد که خوابیدم خواب مرگ دیدم  خواب ادم های  زیادی میددیدم که نمیشناختمشون  جهر های زیادی بودن بعد که از خواب بلند شدم  خبر سقوط هواپیما رو شنیدم!  یکی ازاون  های که توخواب دیدم چهر ه اش شبیه یکی از جان باختگان هواپیما بود!
تا چند روزی توشو ک بودم ////بعدا خودمو قانع کردم که ممکنه اتفاقی باشه
همه ادما توخواب ممکنه ادم ناشناس خواب ببینن که درواقعیت به یکی شباهت داشته باشه
اما نکته  وحشتناکش اینجا بود که من بودم با کلی ادم ناشناس که همه دریک حالت خاص بودن انگار روی زمین فیکس نبودن  ولی من بودم   توخواب  درحالی که دست وپامو نگاه میگردم میگفتم هی بخودم نکنه من مردم؟  تا اینکه یکی شون  گفت نه  تو زنده ای ما مردیم! بعدم با وجشت ازخواب پریدم

 هنوزم وقتی به این خوابم فکرمیکنم تن وبدنم میلرزه
   

 پست هام رو که مرور میکنم میبینم خیلی درمورد مرگ نوشتم قبلا هم نوشتم/
امیدوارم طوری بشه که درمورد چیزای خوب هم بنویسم بزودی

لطف آنچه تو فرمایی حکم انچه تو اندیشی(2)

لطف انچه تو بنمایی حکم انچه تو اندیشی

گرتو نمی پسندی تغییر ده قضارا

رو ,های ,یکی ,تو ,خواب ,هم ,من بودم ,های زیادی ,بعد که ,ادم ناشناس ,که من

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یاران حرم وب مسافرسعید موسوی امپریال . آی ار Audry's receptions مطالب اینترنتی چراغ خواب شلمن گروه منتظرین مهدی dohucicel رشتاک رشد محیطی برای آموزش آینده سازان lessmesotank